بنیامینبنیامین، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

ثمره زندگی من

عزیزم داره بزرگ میشه

با سلام دوباره امروز 18 مرداد 93 است و بنیامین 16 ماهه شد یعنی 4 ماه از سالگرد تولدش هم گذشت و به همین سادگی داره بزرگ میشه . احساس میکنم فقط دو روز پیش بود که از بیمارستان آوردیمش خونه ..... پسر زیبایم - ماهگرد بزرگتر شدنت مبارک - در پست بعدی عکسهای جدیدی برای دوستان میگذارم در ضمن توضیح واجبی در مورد نظرات هست که باید ختما ذکر کنم. من نگفته و نخواهم گفت که نظر ندهید بلکه خیلی هم خوشحال خواهم شد که نظری حتی در حد یک شکلک لبخند یا یک کلمه داشته باشم ولی موردی که مطرح شد اینست که پیام میبایست عمومی باشد تا زودتر به دست من برسد. از آنجایی که پیامهای خصوصی را خیلی دیر به دیر چک میکنم لذا پیام خصوصی خیلی دیر به دست من میرسد (مثلا پیام خ...
18 مرداد 1393

مسافرت کاری تفریحی به شمال

با سلام چند وقت پیش یک کاری در شمال داشتم که تصمیم گرفتیم تبدیلش کنیم به مسافرت- و مزاحم فریبرز و خانوادش بشیم. اسم گلدختر فریبرز  رهــــــا  است . که صد البته عکسهای این عنوان به محوریت این دو کودک قرارداده شده است در ضمن چون عکسها زیادتر است لطفا "ادامه مطلب" را هم ببینید ...
7 مرداد 1393

رهرو

با سلام  با اینکه میدونم کمی در بروزرسانی این سایت دچار مشکلات و کاهلی هایی بودم ولی امیدوارم که بنیامین و همراهان سایت منو ببخشند  از اینرو در این بازه ای که در اختیار دارم تا اول تیرماه 93 هر یکروز در میان از اتفاقات این فرشته کوچک براتون مطلب و عکس میزارم تا کمی جبران شده باشه . با ما باشید و نظر یادتون نره  در ضمن من ترجیح میدم که نظر شخصی نگذارید. تصمیم با شماست.
22 خرداد 1393

ارسال عکس

دوستان و آشنایان عزیز (مخصوصا خاله پریسا که از ایلام این وبلاگ را دنبال میکنه)   متاسفانه با توجه به محدودیتهای این وبلاگ امکان قرار دادن فیلم از بنیامین نیست و عکسها هم باید کانورت شود تا قابل نمایش گردند و چون سیستم کانورت عکس دچار مشکلاتی شده، یه چند وقتی است که عکس در سایت نزاشتم و به طبع امکان ارسال توسط ایمیل هم نداشتم - در اولین فرصت پس  از رفع اشکال، عکسها را توزیع میکنم
9 مرداد 1392

زیارت امام زاده داوود

سلام دیروز، زن عمو تپل زنگ زد و درخواست کرد به اتفاق هم به زیارت امامزاده داوود بریم بنیامین تا به امروز به آنجا نرفته بود با اینکه راه براش سخت بود ولی سوپرایز خوشگلی در آنجا براش بود - چون وقتی رسیدیم دیدیم خونواده عمع بنیامین و عمه بابای بنیامین هم اونجان و کلی خوش گذشت -  با هم شام خوردیم و با اینکه فقط عمو تپل زیر انداز آورده بود ولی یه کم مهربون نشستیم و همگی جا شدیم   جای دیگر دوستان خالی بود ...
9 مرداد 1392